♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
نقل است که نوروز اندر وادی خنگولستان بسی شاد بودندنی به اندازه خیلی
در صباح قبل تحویل سال شیخ المریض نخود نیمپز همی خوردی و تا شامگاه نه چیزی خوردی و نه حرفی زدی
پس نیمه شب
به بلندای کوهی برفتی و باسنش رو به آسمان نشانه بگرفتی و در لحظه تحویل سال
گوزی بس مهیب شلیک بنومودی که نزدیک باشد به انفجار هسته ای
پس اهالی متوجه بگشتند که سال نو همی گشتی و یکدگر در آغوش بگرفتی و عر زنان و پایکوبان به شادی مشغول بگشتند و خدایشان رحمت کناد..
پس شیخ لنگان و نالان به وادی رجعت بکردی و تا سحر از درد باسن بخود بپیچیدی و خدایش شفا دهد
روز بعد شیخ به میدان وادی برفتی و جمله ی خنگولیان را تفقد بکردی و بر همگان عیدی بدادی
نقل باشد که تفقدش جز باد معده و گوز هیچ نبودی
ازیرا که وی را شیخ المریض گویند و جز مرض هیچ در کف نداشتی و خدایش مجدد شفا دهد..
روایت کنند که مریخی ملعون چونان سنوات ماضی در گوشه ای بتمرگیدی و بمانند بخت النحس وادی نشینان را همی نگریستی
و گویند که چشمانش شور همی ببودی وز آن نظربازی قصدی نداشتی الا چشم زدن ملت و خدایش لعنت کناد..
وز جمله رسومات خنگولیان رسم ریق دیدنی همی باشد
چونان که به نزد هم برفتی و ریق به هیکل هم حوالت بکردی و یک دگر ریقمال بداشتی تا در تمامی سال در صحت و سلامت گذران عمر بکردندی و خدایشان شفا دهاد
طبقه الثالث
.
.
به رید خانه معروف بباشد
ازیرا که اهل وادی هر چه فی الاذهانشان ببودی کلهم اجمعین درانجا تَخلیَت بداشتی ...
نقل است که هیچش مهم نبودی آن تراواشات چه باشد کز ذهن ملعونشان بیرون بریختی
چه منکرات ببودی یا اباطیل یا فحش یا چس ناله یا سخنان خاکبرسری و...و...و...
و جمله اهالی ولو یک بار بر رید خانه گذر بداشندی
و خدایشان لعنت کناد...
.
.
.
طبقه الرابع
.
.
ریق خانه
.
.
....
من جمله طبقات وادی ریق خانه نام بداشتی و محلی ببودی بس متعفن که ملعونان و شاخان وادی زانجا دکه بداشتی و پاتوق بکردندی و به افعال ننگین خویش مداومت کردندی به اندازه خیلی...
نقل است که ریق از شیرآبه های جاری ریدخانه شکل بگرفتی و جماعت ریقو آن را تناول بکردی و در آن خرغلطه برفتی درآنگاه که مست و مدهوش از ریق بگشتی ؛بانگ عرعر سر بدادی و جمله اهل وادی را دهشتی فرا گرفتی زه حول عربده ملعونان ریق ریقو و هیچ چاره نداشتی زین مکافات و خدایشان صبر جزیل عنایت کناد
.
.
طبقه الخامس
.
.
طرب خانه
.
.
منجمله ی بهترین نقاط وادی خنگولستان که شیخ المریض کلیدارش ببودی و در وقت خوشی و مستی دروازه ش بروی اهالی بگشودی کلهم اهالی درانجا بساط رقص و لهو و لعب برپا بکردندی دمی چند به شادی گذران عمر بداشتی..
لیک این حالت بسته به ذهن ملعون شیخ المریض بودی و گرش حال خوش داشتی وادی شادمان گشتی و گر فاز غمباد بداشتی دروازه طرب خانه را چهارمیخ بکردی و خنگولستان ماتم سرایی بگشتی بیت الاحزان
.نقل باشد که گاها بعض اهالی کلید از بند تنبان شیخ به حیلت بربودی و دروازه ها بگشودی و در غیاب حضرتش بساط عیش و عشرت بپا بکردندی والله اعلم..
*soot*
*tavajoh*
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪